زندگي نامه دكتر شريعتي

علی شریعتی در سوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای کوچک و کویری کاهک از توابع مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدرش محمد تقی شریعتی، موسس کانون نشر حقایق اسلام و مادرش زهرا امینی، زنی روستایی متواضع و حساس بود. پدر پدر بزرگ علی، ملاقربانعلی، معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده ملاهادی سبزواری محسوب می‌شد. [۳] شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ آغاز کرد و به دنبال آن در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. او پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن شانزده سالگی؛ با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد.

در جریان وقایع ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام حکومتی بود. در تاریخ ۲۴ تیر سال ۱۳۳۷ با پوران شریعت‌رضوی همکلاسیش ازدواج کرد. [۴]

شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در سال ۱۳۴۱ در فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. در سال ۱۳۴۳ به ایران برگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به ۲ سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازم‌الاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل شد. اوائل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت.[

او تحت تاثیر سنتهای خانواده‌اش، بویژه افکار نوگرایانه پدرش محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش آخوند حکیم و عموی پدرش عادل نیشابوری از دانشمندان فقه، فلسفه و ادب به‌شمار می‌آمدند. پدرش «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی به‌حساب می‌آید.

شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری سید محمود طالقانی مهندس مهدی بازرگان و یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضت علیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای بیدارگرانه‌اش باعث دستگیری او در سال ۱۳۳۶ و انتقال فوری‌اش به زندان قزل‌قلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.

پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. او از این دوران برای مطالعه جدی و نیز فعالیت علنی سیاسی در راه احقاق حقوق بشر و آزادی دموکراتیک در ایران، بهره‌برداری خوبی کرد. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و مصطفی چمران پیوست و در سال ۱۳۳۸ سازمانی بنام «نهضت آزادی ایران» (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. حدود دو سال بعد شریعتی دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریکا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس کرد. در جریان کنگره جبهه ملی در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲، شریعتی با توجه به قدرت فکری و قلمی‌اش، بعنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد. اولین شماره این نشریه در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاه‌های روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس می‌کرد.

شریعتی بارها تاكید كرد كه در اسلام بجای روحانی عالم دینی وجود دارد:«من، روحانیت را با علمای اسلامی یكی نمی‌گیرم، بلكه متضاد می‌بینم. در اسلام، ما دستگاهی، طبقه‌ای یا تیپی به نام روحانیت نداریم. این اصطلاح خیلی تازه‌است و مصداق آن هم نوظهور. در اسلام ما عالم داریم در برابر غیر عالم نه روحانی در برابر جسمانی...آقا روحانی است. یعنی مصرفش چیست؟ متفكر اسلامی است؟ نه. عالم اسلامی است؟ نه. سخنران اسلامی است؟ نه. نویسنده یا مترجم اسلامی است؟ نه. پس چیست؟ ایشان یكپارچه نور است، مقدس است. شخصیت دینی است. آبروی دین است»

مهندس بازرگان درباره ریشه‌های اختلاف شریعتی و روحانیت می‌نویسد:«روحانیت در همه ادیان و ادوار به دو دلیل با امثال دكتر شریعتی‌ها ناسازگاری دارد. یكی اینكه تجدد و نوآوری را منافی با اصالت و استحكام دین دانسته، می‌ترسند در مبانی و معتقدات مردم كه تا حدود زیادی بر تشریفات و تحجر و سنت‌ها و افكار كهن تكیه دارد، تزلزل حاصل شود و دلیل مهمترشان این است كه اصلا نمی‌خواهند هیچ فردی كه خارج از صنف و كسوت مقدس است وارد قلمروی واسطگی بین خدا و خلق خدا شود.»

این رویه شریعتی منجر به موضعگیری روحانیون بر علیه او شد. مرتضی انصاری قمی خواستار حبس و اعدام شریعتی شد. او به دولت، مردم و روحانیون هشدار داد: «در یك قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناكتر و گستاخ‌تر از علی شریعتی به خود ندیده‌است.» ناصر مكارم شیرازی با چاپ مقاله‌ای در مجله مكتب اسلام و با عنوان «آیا شورا مبنای حكومت اسلامی است؟» نظر شریعتی را نادرست دانسته و استدلال كرده بود كه شیعه به انتخاب خلیفه بر اساس رای شور معتقد نیست و خلیفه را منتخب خدا و پیامبر می‌داند. تعدادی از طلاب قم نزد شهاب‌الدین نجفی مرعشی و شریعتمداری مراجعه و اظهار داشته‌اند كه دكتر علی شریعتی در یكی از سخنرانی‌هایش در حسینیه ارشاد منكر امام زمان شده و گفته‌است دعای ندبه سند معتبر ندارد و مرعشی گفت من دكتر شریعتی را نمی‌شناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد كافر است.

لازم به تذکر است که طرز فکر و برداشت آیت‌الله حاج میرزا خلیل کمره‌ای نسبت به شریعتی با بسیاری از علمای هم عصر وی متفاوت بود. وی در کتاب خود بنام فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی، کتاب «سلمان پاک» اثر مستشرق فرانسوی پروفسور لویی ماسینیون، ترجمه دکتر علی شریعتی را نقد نمود. در سال ۱۳۵۱، میرزا خلیل کمره‌ای نسخه‌ای از کتاب فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی را توسط فرزندش امیرحسین برای شریعتی ارسال داشت و ضمن تشکر از تحقیقات علمی شریعتی درباره تاریخ ادیان و اسلام، از او خواست که به ۱۹ نکته علمی در ترجمه کتاب سلمان پاک مراجعه و آنها را مورد بازنگری و تحقیق بیشتر قرار دهد.

با انتشار این فتاوی رسمی، حسینیه ارشاد در آبان ۱۳۵۱ تعطیل گردید. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه ارشاد و شریعتی به شدت گسترش یافت. شریعتی نهایتا به‌دلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم كرد و زندانی شد. پس از دستگیری وی محمد بهشتی، سید هادی خامنه‌ای و چند نفر از طلاب قم در منزل مرتضی مطهری حضور داشتند که مطهری ضمن انتقاد از شریعتی گفت صرفنظر از افكار نادرست وی و غرور و اشتباهاتش، ضربه جبران ناپذیری بر هماهنگی روحانیت و طبقه تحصیلكرده زد و آنها را نسبت بهم سخت بدبین نمود و احساسات جمعی از جوانان خام را علیه روحانیون برانگیخت. ابوالحسن قزوینی در پاسخ به استفتایی نوشت:«هرچند مدتی است كسالت دارم و قادر بر مطالعه نیستم، ولی نظر به مطالعه اجمالی، كتب مذكور مطابق با مذهب تشیع نمی‌باشد و انكار خاتمیت و انكار ضروری دین اسلام است.» علامه سید محمدحسین طباطبایی در پاسخ به استفتایی نوشت:«اینجانب نوشته‌های دكتر شریعتی را هرگز تصدیق نكرده، نوع مطالب ایشان اشتباه و طبق مدارك دینی‌اسلامی غیرقابل قبول است.» سید كاظم مرعشی هم در پاسخ به استفتایی دیگر خرید و فروش كتب شریعتی را حرام دانست. همچنین سید علی اصفهانی اعلام كرد:«نوشتجات نامبرده مشتمل بر اباطیل گوناگون است»

شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانی‌های شریعتی با اسم مستعار به چاپ می‌رسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، علی شریعتی در نیمه شب به خانه‌اش مراجعه کرد و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت.

وی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالیکه سه هفته از سفرش به انگلستان می‌گذشت، در ساوتهمپتون به طرز مشکوکی از دنیا رفت. دلیل رسمی مرگ وی حمله قلبی اعلام شد.دکتر شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حرم امام هشتم شیعیان امام رضا (علیه السلام) در مشهد دفن کنند، اما به علت اوضاع ایران در زمان شاه نمی توانستند ایشان را به ایران بیاورند بنابراین از آنجا که وی علاقه بسیاری به حضرت زینب(س) داشت در حرم حضرت زینب(س)، دختر امام حسین، در شهر دمشق به خاک سپرده شد.

شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به‌طور خاص، تشیع صفوی[۶] را مظهر سنت مسخ شده می‌داند و آن را توام با اسارت‌پذیری، خرافه، تقلید و جبرگرایی معرفی می‌کرد.[۷] وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده‌است.[۷] البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت.